داستان جنگل سبز

باد پیغامی را به گوش جنگل بزرگ رسانده بود. جنگل به فکر فرو رفت.
پیغام از شهری دور می آمد؛ شهری که پادشاهش می‌خواست برای ساختن یک کاخ، تمام درختان جنگل بزرگ را قطع کند.
درختان از این پیغام نگران و پریشان شده بودند و هر روز برگهایشان زرد می شد.

درختان با یکدیگر مشورت می‌کردند تا چگونه خانه شان را حفظ کنند. آنها جنگل بزرگ را میهن خود می دانستند و می گفتند اگر ما از اینجا برویم حتی در یک کاخ زیبا هم نمی توانیم شاد باشیم. نمی‌توانیم سبز باشیم. آخر ریشه ما در این خاک است. درخت آلو گفت: من نمی‌توانم به شهر بیایم من هر سال میوه هایم را به یک پیرزن روستایی می فروشم و او نوه هایش را با خود به خانه من می آورد تا بازی کنند. اگر من دیگر صدای شادمانه بچه‌ ها را نشنوم آنگاه خشک می شوم. درخت سرو که پر بود از سرود پرندگان گفت شاخه های من نیز خانه پرندگان است. من نمی توانم این شاخه ها را به شاه بدهم که خانه ای برای خود بسازد.
آن وقت تکلیف پرندگان چیست؟
کم کم صدای کلاغ به گوش رسید. گفت: جوجه های من تازه متولد شده اند؛ نمی توانم آنها را به جای دیگر ببرم؛ آن ها نمی توانند پرواز کنند.
و جنگل بزرگ پر بود از هراس درختان و پرندگان… .

یک روز نامه ای از شهر پادشاه به جنگل بزرگ رسید.
درخت زیتون نامه را باز کرد و برای درختان دیگر خواند در نامه این چنین نوشته شده بود: درختان زیبای جنگل این نامه از پادشاه شهر تبرهاست.

«ما می خواهیم برای زیبایی شهرمان مدتی شما را به اینجا دعوت کنیم تا شما در ساختن کاخ به ما کمک کنید امیدوارم که دعوت ما را بپذیرید!
دوستدار شما تبر »

درختان آن شب را تا صبح به گفتگو پرداختند که چگونه از این دعوت اجباری آزاد شوند.

فردا صبح جنگل از خواب بیدار شد. دید ابر تمام آسمان را پوشانده است.
باران شروع شد؛ نه یک روز و نه دو روز، بلکه ده روز پشت هم باران بارید. جنگل بزرگ نفس می کشید و تازه می شد.
اما در آن سوی شهر خبر دیگری بود.
در دامنه کوهی که سالها پیش پدربزرگ تبر -پادشاه شهر- درختانش را قطع کرده بود، سیلی بزرگ جاری شد و تمام شهر تبرها را با خود به زیر آب برد.
باران همچنان می بارید تا سه روز بعد که آهسته آهسته ابرها کنار رفتند و خورشید چهره خود را نشان داد.
جنگل بزرگ، سبزتر از همیشه شاد بود و می‌ خندید.
درختان گیلاس دوباره شکوفه کردند و «باد شکوفه های گیلاس را با خود برد تا سپیدی ابرها»!

نویسنده: محمود نگهداری از شیراز

گفتگو کنید

1 نظر

نظر دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *